saeedah1366
|
رمان سهم من از انتقام
تند دویدم سمت پرهان و شوکر روشن کردم صدای جرقهاش که درآومد پرهان دستاشو بالا برد و شروع کرد گفت: باشه، باشه منو مجبور کردی که این کارو بکنم.با چشم به سه تا محافظش اشاره کرد اونا به سمتم هجوم آوردن منو گرفتن یکیشون با یک سرنگ مادهای داخل بدنم تزریق کرد صدای پرهان داخل گوشم اکو میشود.
عاشقانه-انتقامی.پلیسی
--------
سمت اتاق مخصوص بازیگرا میرم صدای پشت صحنه میاد که میگن: یه مشکلی هست.
کارگردان جاوید: مشکل چیه؟
پشت صحنه: باید کل صحنه رو دوباره فیلمبرداری کنیم.
کارگردان جاوید: هی شوخی میکنی!
پشت صحنه: مانیتورو نگاه کن، رضا تو صحنه است. نمیدونسته که داریم فیلمبرداری میکنیم.
در حالی که به کارگردان نگاه میکنم به شدت عصبانی شدم و برگشتم سمت رضا که داخل چهارچوب در اتاق دیگه ایستاده بود با یک لبخند کج نگاه میکرد میدونستم این کارو عمدا انجام داده تا من به شوی لباس نرسم.
کارگردان جاوید: چطور این اتفاق افتاده؟ اون یکی گوشیشو خاموش میکرد، حالا هم که سایه یکی افتاده تو فیلم یعنی همه اینا اتفاقیه؟
خیلی عصبانی شدم نمیتونستم چیزیو فعلا بروز بدم رضا با پوزخند منو نگاه کرد رفت.
داخل اتاق استراحت نشستم و گوشیو درآوردم که پویان بهم زنگ زد. با انگشت روی پاسخ زدم از شدت عصبانیت از روی صندلی بلند شدم گفتم: سلام پویان. خوبه زنگ زدی باید یه چیزی رو بهت بگم...
پویان سریع گفت :اول بهم بگو کجایی؟ یک لحظه صبر کن یه تماس مهم پشت خط دارم چند لحظه صبر کن...
گوشی رو گذاشتم روی میز رفتم طبقه بالا در حالی که صدای نگار با شخص دیگهای رو میشنیدم که میگفتن...
نگار: اتو کردی دیگه، بسه لباس سوپر استارو آماده کن اگر بیاد ببینه لباسش آماده نیست عصبانی میشه.
- اوه چه خشن ...
نگار: برای به دام انداختن مردها خشنتر میشه وقتی وارد صنعت شد خیلی از مردهارو از راه به در کرد میگن حتی قبل از اینکه وارد بشه هم همینطور بوده وقتی خارج بوده با خیلی از دانشجوهای چین راحت بوده به تهیهکننده نگاه کن وقتی باهاشه از خود بیخود میشه هر چی بخواد به دست میاره اگر بخواد فیلمنامه عوض بشه، عوض میشه چی دیگه میخوای در موردش بدونی؟ صبر کن برات بررسیش میکنم؟
با عصبانیت در اتاق به هم کوبیدم وارد اتاق شدم هر دو جا خوردن بلند گفتم: نمیخواد بررسی کنی هر چیزی میخوای بدونی از خودم بپرس خب میخواین بدونین چند بازیگر و گول زدم؟ چه کارهای فاسدی خارج بودم انجام دادم؟
با ترس بهم نگاه میکردن. دوباره گفتم: زود باش بپرس چرا ساکتین مگه نمیخواستین بدونین؟
با عصبانیت رفتم تو صورت نگارگفتم: از مردا بپرس، کسایی که باهاشون بودم به کسی مربوط نیست فهمیدی؟
جاوید: سها چی شده؟
سریع برگشتم به سمت صدا گفتم: هیچی اومده بودم چیزی بردارم میتونیم به فیلمبرداری ادامه بدیم.
به طرف در رفتم که کارگردان گفت: سها صبر کن نمیخواد فیلمبرداری کنی پویان بهم گفت که یک مراسم ضروری داری و باید شرکت کنی نیازی نیست امروز فیلمبرداری کنی میتونی بری .
با اشاره به بقیه گفت :شما دو تا هم صحنه رو جمع رو جمع کنید.
با تعجب و حیرت به کارگردان نگاه کردم صدای نگار اومد که با خودش گفت: چه خشن ...
|
چهارشنبه 03 دی 1399 - 14:26
|
|