سايت و انجمن ما با هدف رفع نياز وبمستران و پشتيباني از آن ايجاد شده است و همواره تلاش نموده است تا مانند الماسي در ميان وب هاي پشتيباني از وبمستران بدرخشد و اميد ميرود روزي يکي از درخشنده ترين ها در اين زمينه باشد
دیوار فرو ریخته تعداد بازدید: 16
|
|||
mahsaahmad
![]() ![]() |
دیوار فرو ریخته
در زندگیام سالها به دنبالِ ماهیتِ خود گشته بودم
|
||
سه شنبه 28 بهمن 1399 - 01:37 |
|
mahsaahmad
![]() ![]() |
پاسخ 1 : سراپا ترس و اضطراب بودم. ترس: حسِ نامیرایی که به دو خانه کوچکم روا شده بود اولین خانه، قلبی بود که پنداری تا ابد مملو از ناآرامی باشد! و دومین خانه، خانهی اجارهای من و سایهای از او که به نظر میرسید با هم زندگی میکردیم. خوشبینانه دیگر ادامه این امر ممکن نیست! اندوه مفرطی از اینکه این نامههای بیمعنی و پوچ دست از سرم برندارند، درونم رخنه کرده بود و به دنبال آن ترسی خانمانسوز طبل رسواییام را پیش پیش کوبید...! او مُرده بود و من نامهای را که با تلاشی مذبوحانه برای دفع زندگی از خودش نوشته بود و سر آخر نیز به هدفش رسیده بود، به صورت پراکنده زیرِ گلدانهای خانه، داخل جعبه ساعت و داخل فریزر پیدا کردم از مقصودش جهتِ پراکنده نوشتن و تا به این حد در لفافه قلم بر کاغذ آوردن چیزی عایدم نشد! و خب جای تعجبی در کار نیست. تجربه نشان داده بود که در طی سالیانِ طولانی، پدر به همین شیوه اعصاب خرد کنِ مرموز زندگی کرده است. گویی بعد از مرگ هم، وجودش احساس میشد.! هنگام زیستنش من نمیتوانستم به او گوشزد کنم که «هی! بس است نمیدانی رفتارت آزار میرساند؟!» زیرا با پُر حرفی سعی میکرد قانعام کند و از ژرفای ذهن انسان برایم بگوید و بگوید تا که خون از دماغم فواره بزند و به اینکه فیلسوفی در تاریکیهاست ایمان بیاورم. در زمان بودنش اکثرا جرئت چنین کاری را نداشتم، چه رسد به حالا که دستم از او کوتاست و حرفهایی که قرار بود مقصدشان گوشهای مخملینِ بیتوجهاش باشد زیرِ بارِ مرگ کمر خم کردهاند و در زبان نچرخیده غلاف شدند. و توجیحهای او نیز نه تنها غیر قابل دسترس شدهاند بلکه مقداری هم گَرد خاک رویشان نشسته! انگار که سالها سلطهگر بودن و عادتی که در به کرسی نشاندن حرفهایش داشت کم بود، حال بعد از مرگ هم به این انبار نفت (افکارم) جرقه افزوده بود. عجالتا حس کنجکاویام بر ذهنِ پرهیزگارم چیره شد و در صدد این بر آمدم که نوشتهها را عمیقتر بخوانم شاید که چیزی دستگیرم شود اگرنه شما را به خیر (پدرم و ارثیهی او) و ما را به سلامت...! ناگهان فکری ناملموس و شک برانگیز از درزهای چشمام رخنه و وارد مغزم شد؛ چطور ممکن است کسی که مرده شرح حالِ خود را به قلم دیکته کند و توی سر کاغذ بکوبد؟! او که توانسته بود بعد از مرگ خویش را ببیند، امکان این وجود داشت که نامهها را خودش نوشته باشد؟ میتوان برای عقل هجی کرد که یک مُرده، یک روح نامه مینویسد؟ بعد از فهمیدنِ این عجیب، میتوانم مثل قبل پا روی پا بیاندازم؛ چای بنوشم و چیزی تغییر نکند؟ شاید باید به دیدهها و اولویتها روی میآوردم تا که افکارم حولِ محورِ دهشت نگردد! و مسلم است که بهترین راه، بیخیال بودن به جزئیات است. پس نزدیک ترین احتمال را برگزیدم: نامهها برای اوست اما با دست دیگری نوشته شدهاند... #پارت_دوم •!جهان:]!
|
||
سه شنبه 28 بهمن 1399 - 17:56 |
|
mahsaahmad
![]() ![]() |
پاسخ 2 : دیوار فرو ریخته س •!جهان:]!
|
||
سه شنبه 28 بهمن 1399 - 17:58 |
|
تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ